0 / 0
5,01118/12/2016

ضوابط تاویلی که باعث کفر شخص نمی‌شود و برخی نکات در این مساله

سوال: 192564

در سایت مبارکتان به خوبی و طی فتواهای متعدد درباره‌ی عذر به جهل و چگونگی اقامه‌ی حجت توضیح داده‌اید، اما ضابطه‌ی واضحی درباره‌ی کسی که تاویل می‌کند در این سایت نیافتم. خودم درباره‌ی این مساله مطالعه کردم، اما در مورد تطبیق ضوابطی که علما برای آن مشخص کرده‌اند نوعی تناقض می‌بینم. مثلا برخی از علما گفته‌اند: اگر تاویل آنها از منظر لغت قابل توجیه باشد آنان را معذور می‌دانیم، اما اگر به هیچ وجهی در لغت پذیرفته نباشد معذورشان نمی‌دانیم و تکفیرشان می‌کنیم، اما وقتی به تطبیق این قاعده بر اشاعره که استوی را به استولی تاویل می‌کنند می‌رسیم، گفته می‌شود: این تاویل هیچ وجهی در لغت ندارد، اما با این وجود کسانی که علو پروردگار را انکار می‌کنند کافر دانسته نمی‌شوند، حال آنکه شیخ الاسلام ابن تیمیه از ابوحنیفه تکفیر کسانی را که علو الله را انکار می‌کنند نقل کرده است.

درباره‌ی تکفیر بسیاری از فرقه‌ها از جمله جهمیه و قدریه توسط علما توضیح دهید. و آیا ثابت شده که کسی از علما اشعری‌ها را کافر دانسته باشد؟

متن پاسخ

ستایش خدا و صلوات و سلام بر رسول خدا و خاندانش.

این مساله‌ای است بسیار مهم، که در چند بند بهتوضیح آن خواهیم پرداخت:

۱ـ میان عذر به سبب تاویل، و عذر به سبب جهلتفاوتی نیست، و بلکه شخص تاویلگر بیش از شخص جاهلشایسته‌ عذر است؛ زیرا او به آنچه معتقد است جاهل نیست، بلکه آنرا حق می‌داند و به آن استدلال کرده از عقید‌ه‌اش دفاع می‌کند وفرقی در این نیست که این عذر در مسائل عملی باشدیا در امور علمی.

شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:تاویلگری که قصد پیروی از پیامبر ـ صلی اللهعلیه وسلم ـ داشته است تکفیر نمی‌شود، بلکه اگر تلاش خود راکرده و سپس دچار اشتباه شده حتی او را فاسق هم نمی‌دانیم واین نزد مردم در مورد مسائل عملی شناخته شده است. اما در مسائلعقیده بسیاری از مردم کسی را که در این زمینهاشتباه کرده کافر دانسته‌اند، اما چنین سخنی از هیچ یک ازصحابه و کسانی که به نیکی از آنان متابعت نموده‌اند و نههیچ یک از امامان مسلمان مشهور نیست، و بلکه در اصل از سخناناهل بدعت است (منهاج السنة: ۵/ ۲۳۹).

۲ـ اما این به معنای مستحق حد نبودن آناننیست، چنانکه قدامة بن مظعون وقتی در مورد نوشیدن خمرتاویل نمود حد زده شد، و همینطور به معنای این نیستکه چنین کسی مستحق تنبیه و نکوهش نباشد، و نه حتیاینکه اعتقاد او [و نه خودش] را گمراهی و کفر ندانیم، چنانکهتوضیح آن خواهد گذشت، و حتی شاید کار به جنگ با آنان برسد،زیرا اینجا هدف دور کردن مردم از بدعتِ آنها و حمایت دیناست.

شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:آنچه ذکر کردم در صورت ترک واجب یا انجام حرام توسط مسلمان به سببتاویل از روی اجتهاد یا تقلید، نزد من واضح است، و حالچنین کسی بهتر از حال کافری است که تاویل کرده است، امااین مانع از آن نیست که با تاویلگر باغی بجنگم و شارب خمرتاویلگر را تازیانه بزنم و مانند آن؛ زیرا تاویل مطلقاباعث رفع مجازات دنیایی نمی‌شود، زیرا غرض ازمجازات دفع فساد تجاوز [به احکام شرع] است (مجموع الفتاوی: ۱۴/۲۲).

وی ـ رحمه الله ـ همچنین می‌گوید: اماکسی که زیانی را آشکار سازد، زیان وی دفع می‌شوداگر چه با مجازات او، اگرچه مسلمان فاسق یا گناهکار، یا عادل ومجتهدی باشد که دچار اشتباه شده، بلکه حتی اگر صالح یا عالمباشد… همینطور کسی که به سوی بدعتی دعوت دهد که آن بدعتبه دین مردم زیان برساند؛ اگر چه خود وی در آن مساله به سبباجتهاد یا تقلید معذور باشد (مجموع الفتاوی: ۱۰/۳۷۵).

۳ـ هر تاویلی در شرع روا نیست؛ برایمثال در مورد شهادتین و یگانگی الله و ثبوت رسالت پیامبرـ صلی الله علیه وسلم ـ و رستاخیز و بهشت و جهنم هیچتاویلی وجود ندارد و اساس تاویل نامیدن آن پذیرفتهنیست، بلکه آن باطنی‌گری و زندقه است که دین را باطلمی‌سازد.

ابوحامد غزالی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: بایدقاعده‌ی دیگری را گوشزد نمود که: شاید شخص با نصیمتواتر مخالفت نماید و ادعای تاویل نماید، اما اینتاویل نامیدن او هیچ اساسی ـ چه از دور و چه ازنزدیک ـ در زبان [عرب] ندارد، و چنین چیزی کفر است و صاحبشنیز تکذیب گر [شرع] است اگر چه ادعای تاویل کند. مثالشچیزی است که در سخن برخی از باطنیان دیده‌ام کهمی‌گویند: الله متعال واحد است به این معنی که وحدت راعطا می‌کند و آن را می‌آفریند، و عالم است به اینمعنی که علم را به دیگری می‌دهد و خلق می‌کند، وموجود است به این معنای که دیگران را به وجود می‌آورد،اما اینکه در نفس خود واحد باشد و موجود و عالم باشد به اینمعنی که متصف به این صفات است، خیر. و این کفر صریحاست؛ زیرا حمل وحدت بر ایجاد وجود هیچ ربطی بهتاویل ندارد و اساساً در لغت عرب چنین چیزیجایی ندارد… بنابراین مانند این گفته‌ها در حقیقتتکذیبی است که آن را تاویل نامیده‌اند (فیصلالتفرقة: ۶۶ ـ ۶۷).

ابن الوزیر ـ رحمه الله ـ می‌گوید: در مورد کفرکسی که آنچه برای همه به ضرورت معلوم است را انکار می‌کند، وخود را زیر نام تاویل آنچه قابل تاویل نیست پنهانمی‌سازد اختلافی نیست. مانند کار ملاحده در تاویل همه‌یاسماء الحسنی و بلکه همه‌ی قرآن و شریعت و معاد اخروی ازجمله رستاخیز و قیامت و بهشت و جهنم (إیثار الحق علیالخلق: ۳۷۷).

۴ـ تاویل روا، تاویلی است که باعث ابطالدین نشود و در لغت عرب پذیرفته باشد و هدف صاحبش رسیدن به حقبوده و بر اساس قواعد علم آن را بیان کرده باشد. این افراد برایوقوع در تاویل عذر دارند و این عذرها همانی است که علما دراسباب اختلاف در مسائل علمی ذکر کرده‌اند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:همینطور اقوالی که گوینده‌اش کافر دانسته می‌شود،شاید نصوصی که موجب شناخت حق می‌شود به گوینده‌اشنرسیده و یا شاید به او رسیده اما برایش اثبات نشدهیا نتوانسته به فهم آن دست یابد و یا شاید شبهاتیبر وی عرضه شده که خداوند او را برایش معذور بدارد، پس هر که مومنباشد و در طلب حق تلاش کند و با این وجود دچار اشتباه شود، خداوند اشتباه اورا ـ هر چه باشد ـ خواهد بخشید، چه در مسائل نظری یاعملی، و این همان روشی است که اصحاب پیامبر ـ صلیالله علیه وسلم ـ و جمهور ائمه‌ی اسلام بر آن بودند (مجموعالفتاوی: ۳۲/ ۳۴۶).

و حافظ ابن حجر ـ رحمه الله ـ می‌گوید: علما گفته‌اند:هر تاویل کننده‌ای به سبب تاویلش معذور است [یعنی:]گناهکار نیست، در صورتی که تاویلش در زبان عرب پذیرفتهبوده و در علم وجهی داشته باشد (فتح الباری: ۱۲/۳۰۴).

۵- حدیث صحیحی نیز هست دال بر عدم کفرکسانی که در عقیده تاویل می‌کنند، در صورتی کهتاویلشان باعث ابطال دین نشود و آن سخن رسول الله ـ صلی اللهعلیه وسلم ـ که می‌فرماید: یهودیان بر هفتاد ویک فرقه متفرق شدند که یکی در بهشت است و هفتاد در آتش، ونصرانیان بر هفتاد و دو فرقه پراکنده شدند که هفتاد و یکی درآتش است و یکی در بهشت. قسم به آنکه جان محمد به دست اوست، بی‌شکامت من بر هفتاد و سه فرقه پراکنده خواهند شد؛ یکی در بهشت و هفتاد ودو در آتش گفته شده: ای پیامبر خدا، آنان چه کسانی هستند؟فرمود: آنان جماعتند به روایت ابن ماجه (۳۹۹۲) وآلبانی آن را صحیح دانسته است.

ابوسلیمان خطابی ـ رحمه الله ـ می‌گوید:«این که فرموده امت من به هفتاد و سه فرقه پراکنده می‌شوند دلالت براین دارد که همه‌ی این فرقه‌ها از دین خارج نیستند؛زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ همه را امت خوددانسته، و همچنین دال بر این است که تاویل کننده از دینخارج نمی‌شود اگرچه در تاویل خود دچار اشتباه شود» (معالم السننخطابی: ۴/ ۲۹۵). همچنین مراجعهنمایید به السنن الکبری بیهقی (۱۰/۲۰۸).

ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «وهمینطور دیگر هفتاد و دو فرقه، کسانی از آنها که منافقند درباطن کافرند، و آنکه منافق نیست بلکه در دل به الله و پیامبرش مومن استدر باطن کافر نیست هرچند در تاویل دچار اشتباه شود، حال ایناشتباهش هر چه باشد…

و کسی که بگوید این هفتاد و دو فرقه همه‌شان کافر وخارج از ملتند با کتاب و سنت و اجماع صحابه ـ رضوان الله علیهم ـ و بلکهاجماع ائمه‌ی اربعه و دیگر امامان مخالفت کرده است، زیراهیچ یک از آنان همه‌ی هفتاد و دو فرقه را کافر ندانسته و بلکهخود آنها بر اساس برخی عقاید یکدیگر را تکفیرمی‌کنند» (مجموع الفتاوی: ۷/ ۲۱۸).

۶ـ آن دسته از علما که صاحبان بدعت‌های غیرکفرآمیز را کافر دانسته‌اند، منظورشان کفری نیست که باعث خروجاز دین می‌شود.

امام بیهقی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: آنچه ازشافعی و دیگر ائمه درباره‌ی تکفیر این مبتدعانروایت کردیم، در حقیقت منظورشان کفری کمتر از کفر است[یعنی کفری که باعث خروج از دین نمی‌شود] (سننکبری: ۱۰/ ۲۰۷).

و امام بغوی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «و شافعیشهادت اهل بدع را و همچنین نماز پشت سر آنان ـ البته همراه با کراهت ـ بهطور مطلق جایز دانسته، و این قولِ او دلیل بر این است کهاگر جایی برای برخی از آنان از لفظ کفر استفاده کردهمنظورش کفری کمتر از کفر [اکبر] است، چنانکه الله متعال می‌فرماید:

وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَاأَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ [مائده:۴۴]

(و هرکس که به موجب آنچه الله نازل کرده حکم نکرد، آنان کافرانند).»

(شرح السنة: ۱/ ۲۲۸).

و شاید منظور امام از لفظ کفر، هشدار نسبت به یک اعتقاداست.

شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:شاید از یکی [از ائمه] چنین نقل شود که گوینده‌یبرخی اقوال را تکفیر نموده و منظورش از این سخن که فلان قول کفراست، هشدار و تحذیر است، و اگر آن قول کفر باشد نیز الزاما به آنمعنی نیست که هر کس آن را از روی جهل یا تاویل بهزبان آورده تکفیر کرده است؛ زیرا ثبوت کفر درباره‌ی یکشخص معین مانند ثبوت تهدید آخرت در حق اوست، که این دارایشروط و موانعی است (منهاج السنة: ۵/ ۲۴۰).

۷ـ اما درباره‌ی اختلاف سخنان ائمه درباره‌یمرتکبان بدعت‌های کفرآمیز که کدام‌یک باعث کفر می‌شودیا خیر، به توضیح کفر نوع عمل و کفر شخص معینی کهآن را انجام داده مراجعه نمایید. زیرا ائمه ممکن است خودیک اعتقاد را کفر بدانند، اما شخصی که به آن معتقد است را کافرنمی‌دانند مگر پس از محقق شدن شروط تکفیر و نبودن موانعِ آن.

شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:«اما مقصود این است که مذاهب ائمه مبنی بر تفصیل [و تفاوت]میان [کفر دانستن] نوع [یک اعتقاد] و [تکفیر] عین [شخص]می‌باشد و برای همین برخی از آنان در این موردموارد متفاوتی را نقل کرده و عمق سخنشان را درک نکرده‌اند. مثلا گروهیاز امام احمد درباره‌ی تکفیر اهل بدعت دو روایت کاملا متفاوتنقل کرده‌اند تا جایی که اختلاف را در تکفیر مرجئه وشیعیان که علی را برتر از [عثمان] می‌دانند، قرار داده‌اندو شاید تکفیر و جاودانه بودن در جهنم را [برای آنان] ترجیحمی‌دهند، حال آنکه این مذهب امام احمد و دیگر ائمه‌یمسلمان نیست، بلکه در مورد این سخن وی اختلافی نیستکه وی مرجئه را که ایمان را سخنِ بدون عمل می‌دانند کافر نمی‌داندو کسانی را که علی را بر عثمان ترجیح می‌دهند کافرنمی‌داند، بلکه حتی نصوص وی در امتناع از تکفیر خوارج وقدریه و دیگران صریح است؛ بلکه وی جهمیه را که منکرنام‌ّها و صفات الله هستند کافر می‌داند، زیرا سخنانشان به طور واضح وآشکار در تناقض با چیزی است که پیامبر ـ صلی اللهعلیه وسلم ـ آورده و زیرا حقیقت سخن آنان به تعطیلآفریدگار می‌انجامد. وی با آنان روبرو شده و حقیقتِ سخنانآنان را که بر گرد تعطیل می‌چرخد دانسته است، و تکفیرجهمیه توسط سلف و ائمه مشهور است، اما با این وجود اشخاصمعینی از آنان را تکفیر ننموده زیرا کسی که بهیک اعتقاد دعوت می‌دهد کارش بدتر از کسی است که صرفا به آنمعتقد است، و کسی که مخالف اعتقاد خود را مجازات می‌کند بدتر ازکسی است که به آن دعوت می‌دهد، و با این وجود حاکمانی کهمعتقد به قول جهمیه بودند و قرآن را مخلوق می‌دانستند و معتقد بهدیده نشدن الله در آخرت و دیگر عقاید بودند و مردم را بهسوی این اعتقاد فرا می‌خواندند و مورد آزمایش قرارمی‌دادند و در صورت نپذیرفتن مجازات می‌نمودند و کسانی کهاین عقیده را نمی‌پذیرفتند کافر می‌دانستند، تاجایی که اگر اسیری را می‌گرفتند تا وقتی کهبه قول جهمیه اعتراف نمی‌کرد آزادش نمی‌کردند و مانند آن… وکسی را به مسئولیت نمی‌گماشتند و از بیت المال بههیچکس چیزی نمی‌دانند مگر در صورت پذیرش اینعقیده، اما با این وجود امام احمد ـ رحمه الله ـ برایشاندعای رحمت نمود و آمرزش می‌خواست، زیرا می‌دانستند کهآنان نمی‌دانند قولشان در واقع تکذیب پیامبر ـ صلی اللهعلیه وسلم ـ و انکارِ چیزی است که ایشان آورده است، بلکهدر تاویل خود دچار اشتباه شده و از کسانی که چنین عقیده‌ایداشتند تقلید کرده بودند.

همینطور وقتی امام شافعی خطاب به حفص الفرد که گفت:قرآن مخلوق است، فرمود: به خداوند بزرگ کفر ورزیدی در حقیقتبیان نمود که این سخن کفر است، و صرفا به مجرد این سخن حکم بهارتداد حفص نداد، زیرا حجتی که باعث تکفیر او می‌شدبرای وی آشکار نشده بود، و اگر معتقد به تکفیر او می‌شدبرای قتل وی تلاش می‌کرد. ایشان در کتب خود تصریحنموده که شهادت و گواهی اهل بدعت و نماز پشت سر آنان پذیرفته است»(مجموع الفتاوی: ۲۳/ ۳۴۸ ـ۳۴۹).

۸ـ اما اگر بخواهیم صرفا درباره‌ی اشعریه سخنبگوییم: شکی در این نیست که آنان در عقیده‌یخود شبهاتی دارند که مخالف اعتقاد سلف است و سرانی از علما دارند کهبه آنها رجوع کرده و از آنان تقلید می‌کنند. آنان در عقیده بریک درجه نیستند بلکه بر مدارس و روش‌های گوناگونی هستند،و آنانی که به سه قرن [نخست] نزدیکترند به حق نیز نزدیک‌ترند.اگر توضیحی که پیشتر دادیم را بر اشعری‌هاپیاده کنیم، خواهیم دانست کسانی که از تکفیر آنانسخن گفته‌اند منظورشان قضایای کفرآمیزی است که درعقاید آنان موجود است نه آنکه بر اشخاص آنان حکم به کفر داده باشند یامطلقا آنان را کافر بدانند، و منظورشان کفری است کمتر از کفر [که باعث خروجاز ملت نمی‌شود] بنابراین، این طائفه از فرقه‌های خارج ازاسلام نیست و افراد آن نیز کافر نیستند، بلکه از کسانیهستند که در مسائل و عقایدی که تقریر کرده‌اند به سببتاویل معذورند.

شیخ ابن عثیمین ـ رحمه الله ـ می‌گوید:کسی را نمی‌شناسم که اشعری‌ها را کافر دانسته باشد (مسائلالتدوین، مساله‌ی شماره‌ی ۹، دکتر احمد بن عبدالرحمنالقاضی).

۹ـ حکم شرعی فرقه‌های اهل بدعت را می‌توان درسخن شیخ عبدالرحمن السعدی ـ رحمه الله ـ خلاصه نمود، آنجا که در سخنعلمی متینی می‌گوید:

هر بدعتگذاری که چیزی از آنچه پیامبر ـصلی الله علیه وسلم ـ آورده یا قسمتی از آن را بدونتاویل انکار نماید کافر است؛ زیرا وی الله وپیامبرش را تکذیب نموده و نسب به حق تکبر و عناد ورزیده است.

الف. بنابراین هر بدعتگذار جهمی و قدری وخارجی و رافضی و امثال آنان که بداند بدعتش در تناقض با کتاب و سنتاست، سپس بر آن پافشاری کند و یاری‌اش دهد، به خداوند کفرورزیده و پس از آشکار شدن راه هدایت به مخالفت با الله و فرستاده‌اشپرداخته است.

ب. و هر یک از اهل بدعت که به الله و پیامبرش در ظاهر وباطن مومن باشد و خدا و رسولش را گرامی بدارد و به آنچه پیامبر ـصلی الله علیه وسلم ـ آورده پایبند باشد، اما در شناخت حق دچاراشتباه شود و در برخی عقاید به راه درست نرود و بدون انکارهدایتی که برایش آشکار شده در تاویل دچار اشتباه شود،کافر نیست، اما فاسق و مبتدع یا مبتدع گمراه است، یا به سببپنهان بودن سخنش و تلاش بسیارش در طلب حق ـ اگر چه به آن دست نیافته ـمورد عفو قرار می‌گیرد.

به همین سبب، خوارج و معتزله و قدریه و دیگر اهلبدعت بر چند دسته هستند:

الف. برخی از آنان بدون شک کافرند، همانند غُلات جهمیه کهنام‌ها و صفات پروردگار را انکار نمودند و دانستند که بدعتشان مخالفت سخنانپیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ است. بنابراین آنها دانستهمرتکب تکذیب پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ شده‌اند.

ب. بعضی از آنها نیز مبتدع و گمراه و فاسقند، همانندخوارجی که تاویل نموده‌اند و معتزله‌ای که پیامبر ـصلی الله علیه وسلم ـ را تکذیب نکرده‌اند اما با بدعت خود راهرا گم کرده‌اند و در گمان خویش برحق‌اند. به همین سبب صحابه ـرضی الله عنهم ـ در این که خوارج اهل بدعت و مارق هستند متفق بودند،چنانکه در این باره احادیث صحیحی وارد شده است، وهمچنین بر این اتفاق نموده‌اند که آنان از اسلام خارج نشده‌اند بااینکه خون مسلمانان را حلال شمرده و مورد شفاعت قرار گرفتن اهل کبائر وبسیاری از اصول دینی را منکر شدند، اما تاویلشانمانع از تکفیر آنان شد.

ج. بسیاری از اهل بدعت نیز پایین‌تر ازاین دو دسته هستند [و بدعتشان سبک‌تر است]، مانند بسیاری ازقدریه و همچون کُلابیه و اشعریه، بنابراین آنها دراصولی که مخالف کتاب و سنت است مبتدع و گمراهند که این معروف و مشهواست و آنان بر حسب دوری از حق و نزدیکی به آن بر درجات گوناگونقرار دارند و همینطور برحسب تجاوز و دشمنی با اهل حق از طریقتکفیر و تفسیق و تبدیع، و بر حسب توانایی‌شانبرای رسیدن به حق و تلاشی که در این راه انجام داده‌اند وبرعکس آن که توضیح این مساله به طول می‌انجامد» (توضیحالکافیة الشافیة: ۱۵۶ ـ ۱۵۸).

امیدواریم با توضیحاتی که گذشت اینمساله برای شما واضح شده باشد و از الله برای خود و شما توفیقِعلم نافع و عمل صالح خواهانیم.

والله اعلم

منبع

سایت اسلام سوال و جواب

at email

اشتراک در خبرنامه

برای دریافت مطالب جدید و به روزآوری‌های سایت در خبرنامه‌ی ما عضو شوید

phone

اپ اسلام سوال و جواب

دسترسی سریعتر به محتوا و امکان مرور بدون اینترنت

download iosdownload android